دلم عجیب امروز گرفته

نمیدونم چرا ولی مجبور شدم باز بیام اینجا و

درد دل کنم با خودم با خدا.....

نمیدونم تا چقدر دیگر باید صبرکنم

دیگه خسته شدم

ای خدا...........................

سوت پايان را بزن خدا....

صداقت من حريف هرزگی دنيايت نشد

اعتراف ميکنم باختم

سوت پايان را بزن خدا.........

خدایا من هنوز در این فکر مانده ام که چرا با این همه ناشکری

و بدی های من باز هم وفادار مانده ای و دستم را ول نکرده ای؟؟؟

چرا؟؟؟؟

آخه من این همه نیستم............من لیاقت هیچی رو ندارم.........

دلم برات خیلی تنگ شده ای خداجونم.......



تاريخ : 15 / 3 / 1394برچسب:ای خداجانم,,,, | | نويسنده : ساده دل |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 37 صفحه بعد